چگونه ریسکها را ارزیابی و مدیریت کنیم؟

مدیریت ریسک
مدیریت ریسک، فرایند نظام یافته شناسایی، تحلیل و واکنش به ریسک های پروژه جهت کنترل پروژه و کاستن از عدم قطعیت ها می باشد. لذا با مدیریت ریسک پیامدهای منفی (ریسک ها) را کاهش داده و رویدادهای مثبت (فرصت ها ) را افزایش می دهیم. این فرایند در طول پروژه و بصورت مستمر تکرار می شود.
ساخت و ساز یک کسب و کار خطرناک است. هر پروژه عمرانی منحصر به فرد است و مجموعه ای از چالش ها و فرصت های خاص خود را دارد. شناسایی و مدیریت ریسک ها می تواند مشکل باشد، اما با برنامه ریزی دقیق و اجرای آن غیر ممکن نیست. وقتی یک خطر به واقعیت تبدیل می شود، می تواند یک پروژه را مختل کرده و از بین ببرد.
توسعه یک طرح مدیریت ریسک موثر می تواند به حفظ مسائل کوچک از توسعه به شرایط اضطراری کمک کند. انواع مختلف برنامه های مدیریت ریسک می توانند با محاسبه احتمال وقوع یک رویداد، و یا اینکه چگونه این رویداد ممکن است پروژه شما را تحت تاثیر قرار دهد، به کمک شما بیاید. با داشتن یک برنامه منسجم مدیریت ریسک، زمانی که آنها بوجود می آیند، و امیدوارم، قبل از اینکه بوجود بیایند قبل از غافلگیر شدن قادر خواهید بود آن ها را سر و سامان دهید.
فرایند مدیریت ریسک شامل موارد زیر می گردد:
برنامه ریزی مدیریت ریسک
برای شروع فرایند مدیریت ریسک، ابتدا باید تعیین کنید که نحوه اجرای آن چگونه خواهد بود. یک فرمت برای تمام کارهایی که می خواهید انجام دهید، از شناسایی ریسک ها گرفته تا تحلیل و …، باید از قبل مشخص باشد. همچنین افراد ذینفع و درگیر با آن را تعیین کنید. افرادی که در تهیه این گزارش باید اطلاعات را به شما بدهند، و افرادی که نهایتا گزارش را مطالعه خواهند کرد.
شناسایی ریسک
تعیین ریسک های خاص پروژه و فعالیت ها و تهیه لیستی از ریسک ها قدم بعدی ما خواهد بود. ریسک ها در هر پروژه ای نسبت به پروژه دیگر متفاوت خواهد بود. برای دسته بندی ریسک ها می توان از مدیران پروژه، اعضای تیم پروژه، بهره بردار و مانند این ها کمک گرفت.
از جمله دسته بندی هایی که در اکثر پروژه ها وجود دارد می توان به موارد زیر اشاره کرد : زمان بندی پروژه، بودجه، محدوده پروژه، نیازهای مشتری، منابع، ارتباطات و … . سپس ریسک های محتمل هر دسته را می نویسیم. مثلا برای دسته زمان بندی، می توان به عدم وابستگی مناسب فعالیت ها، کافی نبودن زمان انجام پروژه، عدم مشخص بودن برخی فعالیت ها در آیتم های برنامه و … اشاره نمود.
تحلیل کمی ریسک
پس از اینکه لیست تمامی ریسک های پروژه را به دست آوردید، باید احتمال وقوع هر کدام را به دست آورید. اینکه احتمال وقوع هر مورد چقدر است، به تجربه و استفاده از سوابق گذشته بستگی دارد. معمولا وقوع احتمال را به ۵ سطح تقسیم می کنند:
خیلی قوی، قوی، متوسط ، ضعیف و خیلی ضعیف. حال برای هرکدام از این احتمالات باید یک ضریب مناسب قراردهید، برای خیلی قوی ضریب ۵ درنظر بگیرید و بصورت کاهشی تا خیلی ضعیف که ضریب آن یک می شود.
تحلیل کیفی ریسک
به غیر از احتمال رخ دادن هر ریسک، ضریب دیگری نیز باید تعریف شود به نام ضریب تاثیر. هر رخدادی ، تاثیر متفاوتی بر روی پروژه می گذارد. در این جا نیز ما ۵ دسته خواهیم داشت، از تاثیر خیلی زیاد با ضریب ۵ تا خیلی کم با ضریب یک.
حال برای هر ریسک، دو عدد خواهیم داشت. حاصل ضرب این دو عدد که مابین ۱ تا ۲۵ خواهد بود “میزان ریسک” نامیده می شود که در جدولی ماتریسی مانند زیر مورد ارزیابی قرار می گیرد.در این جدول نواحی قرمز ریسک زیاد، نواحی زرد ریسک متوسط و نواحی سبز ریسک کم به حساب می آید.
ماتریس مدیریت ریسک
تکنیک های مختلفی برای محاسبه ریسک وجود دارد، اما ما این روش را دنبال می کنیم. در برخی از مدل ها، به جای ۵ عدد ۱۰ را در نظر می گیرند تا بتوانند بازه تخمین را بیشتر کنند. درنتیجه ماتریس آن ها ۱۰۰ خانه خواهد داشت. برخی هم احتمالات را از ۱۰۰ درصد میگیرند و در آخر میانگین میگیرند.
برنامه ریزی واکنش به ریسک
هدف برنامه ريزي واکنش به ريسك اين است كه تعيين نمايد براي كاهش ريسك كل پروژه از طريق كاهش احتمال و تأثير ريسك هاي منفي آن ها و یا افزايش احتمال و تأثير ريسك هاي خوب يا مثبت که ما آن ها را فرصت می نامیم، چه كاري مي توان انجام داد.
خلاقیت ذهنی و مشورت با تیم پروژه، از جمله راه های واکنش مناسب به ریسک های موجود است. ریسک ها یا باید از پروژه حذف شوند و یا احتمال وقوع و شدت آن ها را کم کرد. داشتن برنامه برای مقابله با چگونه ریسکها را ارزیابی و مدیریت کنیم؟ رخدادهای احتمالی در این موقع بسیار مهم است.
نظارت و کنترل ریسک
اجرای برنامه واکنش به ریسک درصورت وقوع رویدادها در مدت پروژه بسیار مهم است. با کنترل های مهندسی، مستندسازی فرایندها، نظارت و بررسی روندها، ریسک ها کنترل می شوند.
تیم کنترل پروژه، باید مدیریت ریسک تهیه شده را همواره نظارت کنند و از انطباق فرضیات گزارششان با واقعیت پروژه اطمینان حاصل کنند. حتی ممکن است شناسایی ریسک ها در حین کار پیش بیاید و حتی شدت و کمیت آن تغییر کند. لذا این گزارش ها باید در یک بازه زمانی مشخص مورد بازبینی قرارگرفته و اصلاح گردد.
چگونه ریسکها را ارزیابی و مدیریت کنیم؟
ریسک نقدشوندگی/ نگاهی متفاوت به مدیریت ریسک بانکی
ریسک نقدشوندگی/ نگاهی متفاوت به مدیریت ریسک بانکی
در پی بحران مالی جهانی بانکها تغییرات بزرگی در راهبردهای مدیریت ریسک بانکی ایجاد کردهاند. با سختگیرانهتر شدن مقررات نقش ریسک نقدشوندگی (liquidity risk) خود را پررنگتر از هر زمانی بهعنوان مؤلفه اصلی ارزیابی ریسک نشان میدهد. از شرکت خدمات مالی مدیریت ثروت مریل لینچ (Merrill Lynch) گرفته تا بانک سرمایهگذاری برادران لیمن (Lehman Brothers)، بررسی موشکافانه مدیریت ریسک بانکی مؤسسات مالی ورشکسته نشان میدهد که فروپاشیشان امری اجتنابناپذیر بود.
سرعت عدم نقدینگی (illiquidity)
ریسک نقدشوندگی سریعتر از هر ریسک دیگری بر سازمانها اثر میگذارد و سرعت وقوع عدم نقدینگی بهاندازه تأثیر فلجکننده آن سهمگین است. بسیاری از سازمانها قادر نیستند خود را با سرعت خیرهکننده از دست رفتن نقدینگی وفق دهند که سرانجام آن شکست خواهد بود.
به ندرت دیده شده که تغییر حالت یک سازمان از نقدینگی به عدم نقدینگی بیشتر از ۹۰ روز طول بکشد. در سال ۲۰۰۷ این مسئله برای بانک نورثرن راک (Northern Rock) رخ داد و در عرض سه ماه از الگوی موفقیت و خلاقیت مالی به نمونه مطلق شکست در صنعت مالی بریتانیا مبدل گشت؛ بهگونهای که در تاریخچه ۱۵۰ سال گذشته بانکداری بریتانیا سابقه نداشت.
با توجه به سرعت اعجابآور تأثیر ریسک نقدشوندگی بر سازمانها، این گفته که «الگوهای نقدینگی باید در بلندمدت ساخته شوند» مضحک مینماید. اگر بنا بر مدیریت مؤثر نقدینگی است، لازم است سازمانها به فکر کوتاهمدت باشند.
بهصورت تاریخی ریسک نقدشوندگی به دیده ریسک انطباق (compliance risk) نگریسته شده و تا حدی ماهیتی نسبی و شخصی (subjective) داشته است. داراییهای با درجه بالای نقدینگی مطلوب بودهاند؛ اما چیزی که از همه مهمتر است آن است که از چگونه ریسکها را ارزیابی و مدیریت کنیم؟ دیدگاه بازار بیشتر نقد بودن به چه معنی است.
بهطور مثال داراییهای ملی (sovereign holdings) از دید رگولاتوری داراییهای نقد و نقدینگی به شمار میرود؛ اما در عمل بدهی دولت یونان نقدتر از دیگر داراییهای پر ریسک نیست. این مهم در بحران اقتصادی ایسلند و یونان به عینه مشاهده شد، ولی نه فعالان و نه رگولاتوری درس لازم را از این وقایع نگرفتهاند.
همبستگی انواع ریسک
همانگونه که اشاره شد، ریسکهای مالی ارتباط بههم پیوستهای با یکدیگر دارند. برای درک بهتر این ارتباط لازم است یک مثال دیگر بزنیم.
فرض کنیم یکی از کارمندان شرکت معظم آیبیام (IBM) در ایالاتمتحده یک وام ۳۰ ساله مسکن به ارزش ۸۰۰٬۰۰۰ دلار با نرخ بهره ۴٫۵% در واشنگتن دیسی دریافت نموده است. هرسال این کارمند بخشی از وام را بهاضافه بهره آن به بانک خواهد پرداخت. اگر نرخ بهره بهاندازه ۵۰ نقطه پایه (basis points)، معادل نیم درصد، افزایش یابد، پرداختهای بهره سالانه ۳۰٬۰۰۰ دلار افزایش خواهند یافت.
بااینوجود حقوق و دستمزد این کارمند آیبیام افزایش نرخ بهره را پوشش نداده و باعث افزایش نمایه مخارج او خواهد شد.
درنتیجه این موضوع اعتبار این مشتری تحت تأثیر قرار خواهد گرفت؛ چراکه وی مجبور است این ۳۰٬۰۰۰ دلار را از منابع دیگر تأمین کند یا پرداخت را بهموقع انجام ندهد.
این مثال نمایانگر این نکته مهم است که چگونه تمام ریسکها بههمپیوسته بوده و همبستگی دارند. با در نظر داشتن این مسئله یک مدیر ریسک زبردست رویکردی کلنگر نسبت به مدیریت جریان نقدی و نقدینگی دارد. با مدیریت مؤثرتر ریسکهای اصلی مدیران ریسک میتوانند ریسک نقدشوندگی را کنترل نمایند. درواقع تلاش برای درک مجزای ریسک نقدشوندگی محکوم به شکست است و باید تلاش شود همبستگی بین انواع ریسکهای مالی فهم گردد.
رویکرد تحلیلی
رویکرد کاماکورآ (Kamakura) نسبت به مدیریت ریسک، یک رویکرد عمیق تحلیلی است. برای درک بهتر ریسک در تمامی اشکال آن یکروند تصادفی (stochastic) اجرا میشود که بر اساس آن سناریوهای متعددی به تحلیلگران مجرب عرضه میشود. این سناریوها شامل تغییرات وضعیت بازار، عوامل ماکرو و اعتبار طرف قرارداد میشود.
پس از اجرای این روند تصادفی و تحلیل سناریوهای گوناگون، میتوان بهطور مؤثری تغییرات جریانهای نقدی مشتریان را بر اساس عوامل ریسک ارزیابی نمود. بدین طریق میتوان ضریب مشخصی از ریسک نقدشوندگی را در نظر گرفت.
این روش نسبت به ارزیابیهای استاندارد مدیریت ریسک ساختاریافتهتر (structured) است؛ چراکه الگوهای رفتار مشتریان را هم در نظر میگیرد. از این رفتارها میتوان به تأثیر پیشپرداختها و برداشتهای زودتر از موعد بر جریان نقدی اشاره کرد.
این رویکرد اشتهای ریسک و تحمل ریسک سازمان را هم نیز در نظر گرفته و ریسک نقدشوندگی را بهعنوان یک ریسک مرتبه دوم مدلسازی مینماید. سپس بهصورت صحیح ریسکهای کلیدی مربوط به هر دسته از داراییها را شناسایی میکند. بدین ترتیب میتوان نقدینگی را از طریق مدیریت دقیق دیگر ریسکهای مرتبط مدیریت کرده و برای شناسایی صحیح ارتباط بین گونههای مختلف ریسک تلاش نمود. این راهبرد ریشه در یک رویکرد موردقبول از جنبه ارزش در معرض ریسک (value at risk) دارد که جایگزین خوبی برای تحلیل استاندارد فاصله (gap analysis) (جهت فهم جریانهای نقدی) محسوب میشود. این رویکرد به دنبال یکپارچه شدن با فنون ارزش در معرض ریسک است که اکنون در سازمانهای بسیاری اعمال میگردد.
رویکردهای گوناگون فهم ریسک نقدشوندگی همیشه متفاوت بوده و نسبت به یکدیگر مزایا و معایبی دارند. مدیریت ریسک برای حصول به بهترین نتیجه باید ضمن برقراری مؤلفههای صحیح تصمیمگیری و تعیین محدودیتهای نقاط مدلسازی، تلاش کند به بهترین تخمین نقدینگی دست یابد.
مبرهن است که تلاش برای مدلسازی نقدینگی و تخمین ریسک نقدشوندگی بهصورت مجزا، به علت ارتباط تنگاتنگ آن با بسیاری از گونههای ریسک محکومبه شکست است. مدیران ریسک برای فهم ریسک نقدشوندگی باید به دنبال تحلیل ریسکهای اصلی پیشران و مرتبط باشند که بر نقدینگی اثر میگذارند.
بتا و چگونه ریسکها را ارزیابی و مدیریت کنیم؟ نقش آن در مدیریت ریسک
از بتا به منظور اندازه گیری شدت همسویی نوسانات یک سهم یا سبد سهام نسبت به کل بازار استفاده می شود. بتا در حقیقت ارتباط بین ریسک سیستماتیک و بازدهی مورد اتنظار یک دارایی (مثل سهام) را نشان می دهد. داده بتا برای یک سهم به یک سرمایه گذار کمک میکند تا تقریبی از میزان ریسکی که یک سهم به سبد دارایی اش اضافه می کند داشته باشد.
برای اینکه بخواهیم بتا را درک کنیم حتما باید بین سهم و یک معیار (benchmark) که میتواند شاخص کل باشد ارتباطی برقرار کنیم.
محاسبه ضریب بتا
ضریب بتا می تواند میزان بازدهی یک سهم را نسبت به ریسک سیستماتیک بازار ارزیابی کند. در مفاهیم آماری بتا، شیب خطی بین رگرسیون نقاط داده هاست. در مالی هر نقطه این داده ها بازدهی هر سهم نسبت به کل بازار را نشان می دهد.
فرمول زیر نحوه محاسبه بتا را نشان می دهد. بتا در حقیقت از تقسیم کواریانس بازدهی بازار و سبد دارایی به واریانس بازدهی بازار به دست می آید.
در فرمول بالا:
Re: بازدهی یک سهم (e در اینجا همان Equity یا سهم است) .در این فرمول گاها Rp هم نوشته می شود که در حقیقت بازدهی یک سبد سهام(Portfolio) است.
Rm: بازدهی بازار (m در اینجا Market یا بازار است). گاها از Rb هم در این فرمول استفاده می شود که منظور Benchmark یا یک معیار مثل شاخص کل است.
Covariance: اندازه تغییرات هماهنگ بازدهی سهام و بازدهی بازار است.
Variance: چگونه نقاط داده بازارازحول میانگین فاصله گرفته است.
ضریب بتا چه کمکی به سرمایه گذاران می کند؟
محاسبه بتا به سرمایه گذاران کمک میکند تا متوجه شوند که آیا یک سهم در جهت بازار حرکت می کند یا خیر. از زاویه دیگر به سرمایه گذاران می گوید یک سهم چقدر نسبت به بازار ریسک دارد و نسبت به بازار چه نوساناتی میکند.
به منظوراطمینان از اینکه محاسبه بتا درک درستی به ما می دهد باید بازاری که به عنوان معیار(benchmark) قرار می دهیم با آن سهم یا اوراق بهادار مرتبط باشد. به طور مثال بررسی صندوق های درآمد ثابت نسبت به شاخص کل درک درستی به ما نمی دهد. زیرا عمدتا صندوق های درآمد ثابت دارای اوراق خزانه و گواهی سپرده بانکی در سبد دارایی هایشان هستند. حال آنکه شاخص کل عمدتا شامل سهام می شود که بازارهای متفاوتی هستند.
سرمایه گذار از بتا به عنوان پارامتری برای بررسی میزان ریسکی که یک سهم به سبد او اضافه می کند استفاده می کند. برای اینکه مطمئن شویم یک سهم با معیار درستی مقایسه می شود، باید ضریب تعیین (R-Squared) بالایی در ارتباط با آن معیار که مثلا شاخص کل است داشته باشد.
ضریب تعیین (R-Squared) یک روش اندازه گیری آماری است که درصد تغییرات تاریخی قیمت یک سهم را نسبت به تغییرات شاخص قیمتی نشان می دهد. زمانیکه از بتا برای تشخیص میزان ریسک سیستماتیک استفاده می شود، یک سهم با ضریب تعیین بالا در مقایسه با معیاری مثل شاخص کل، دقت محاسبات بتا را افزایش می دهد.
انواع مقادیر بتا
بتای برابر 1
اگر سهمی بتای 1 داشته باشد نشان می دهد قیمت آن به شدت به بازار وابستگی دارد. ریسک سیستماتیک سهم با بتای 1 را تهدید می کند. در هر صورت بتای یک هیچونه ریسک غیر سیستماتیک را مشخص نمی کند. افزودن یک سهم با بتای 1 هیچ ریسکی به سبد اضافه نمی کند. اما احتمال افزایش بازدهی بیشتر از بازار برای سبد سرمایه گذاری را هم ایجاد نمی کند.
بتای کمتر از 1
بتای کمتر از 1 به معنای این است که سهم نسبت به بازار کمتر نوسان می کند. داشتن این نوع سهام در سبد سرمایه گذاری باعث کاهش ریسک سبد سرمایه گذاری نسبت به سبدی که این نوع سهام درآن موجود نیست می شود.
بتای بیشتر از 1
بتای بزرگتر از یک نشانگر این است که قیمت سهام نسبت به بازار نوسان بیشتر می کند. مثلا اگر بتای یک سهم 1.2 باشد بیانگر این است که سهم 20 درصد بیشتر از بازار نوسان می کند. یعنی اگر شاخص 10 درصد رشد کند این سهم 12 درصد رشد می کند و اگر شاخص 10 درصد ریزش کند این سهم 12 درصد ریزش میکند. عمدتا سهام کوچکتر بازار بتای بیشتر از یک دارند. این به معنای این است که افزودن این دسته از سهام اگرچه ریسک سبد سهام را افزایش می دهد اما در عین حال امکان بازدهی بالاتری هم به سرمایه گذاران می دهد.
بتای منفی
برخی از سهام بتای منفی دارند. بتای منفی 1 یعنی سهمی چگونه ریسکها را ارزیابی و مدیریت کنیم؟ در خلاف جهت بازار حرکت می کند. در دنیا برخی صندوق های ETF وجود دارد که سهام آنها طوری انتخاب شده است که بتای منفی دارند.